شعر فردا ترین
تلاطم مکن ، ساحلم باش ، دریاترین !
نسیمی ! به شعرم بوز ! روح افزا ترین
بمان ! تا تو هستی نمی ترسم از حادثه
شکوهت مرا میکند بی محاباترین
خطوط دلت آیه آیه توهم و رنگ
که ای؟ ای زوایای چشمت معما ترین
شنیدم که آهنگ رفتن نمودی ، بــــــرو
و من ... تا نگاه دوباره شکیبا ترین
به اضلاع چشم زلالت طمع کرده ام
بمان تا همیشه ، بخوان شعر فردا ترین
یکی در افقها مرا مات خود کرده است
و شاید تو ... تصویری از آن مسیحا ترین
گره می خورد عشق نابم به آئینه ها
در آئینه هم انعکاس تو ... زیبا ترین
و حالا ... در این ناگهان پر از همهمه
خداحافظی می کنم با تو دریا ترین!
مصطفی عابدی اردکانی
تاریخ : چهارشنبه 90/2/7 | 12:47 صبح | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.